در هفته گذشته چند تن از محکومانی که توسط دادگاه انقلاب تهران حکم محاربهشان صادر شده بود، به مرحله اجرای حکم رسیدند. اعدام این پنج نفر که در محافل داخل و خارج کشور بازتابهای متفاوتی داشت، در شرایطی انجام شد که برخی از منابع نزدیک به دولت، جزییاتی از پروندههای بازجویی این افراد را در سایتهای مختلف منتشر کردند.
برخی موضعگیریها درخصوص این وقایع، خصوصا اعلامیههایی که توسط برخی منتقدان منتشر میشود، جو غیر شفافی را به جامعه تحمیل میکند. بهجاست برای پرهیز از به جریان افتادن شایعات و گفتههای بیاساس، اوراق دیگری از پروندههای اعدامیان اخیر برای روشن شدن افکار، منتشر شود، زیرا بهترین راه برای پایان دادن به شایعات و برخی سخنان بیاساس و موضعگیریهای غیراصولی، شفاف ساختن فضا با تزریق اطلاعات صحیح و قابل اعتنا درباره وقایع روز است.
در همین راستا، پنجره تصمیم گرفته است آنچه را از زندگی این افراد یافته است، با نگاهی بیطرف تقدیم خوانندگان کند. امید است این کار باعث شود فضای رسانههای سیاسی کشور به یکی از مهمترین وظایف خود، یعنی اطلاعرسانی به مخاطبان، نگاه جدیتری داشته باشد.
گوشهای از زندگی محکومان اعدام شده
فرزاد کمانگر فرزند باقی
فرزاد کمانگر در سال ???? به دنیا آمد. او دبیر هنرستان کار و دانش شهرستان کامیاران در جنوب استان کردستان بود و در اطلاعیه دادگاه انقلاب تهران درخصوص گردش کار و مراحل رسیدگی به پرونده مشارالیه آمده است:
در تاریخ 28/5/1385 عوامل تجسس کلانتری 116 مولوی حین گشتزنی به دو نفر که در کنار یک دستگاه خودروی پیکان ایستاده بودهاند، مظنون میشوند. آنان به محض رویت ماموران متواری میگردند که نهایتا یک نفر به نام پیمان که بعدا مشخص میشود نام اصلی وی کاوه است، دستگیر و فرد دیگر بهنام کمال متواری میشود.
نتیجه بازرسی از خودروی مذکور، کشف پنج کیلوگرم موارد منفجره از زیر صندلی راننده است. متعاقبا با مراجعه ماموران به محل سکونت آنان، فرد دیگری بهنام فرزاد کمانگر نیز دستگیر میشود. در بازرسی از اتاق وی، یک عدد باتری و دستگاه ساعت زمانبندی انفجار بمب کشف میشود.
فرزاد کمانگر در بازجویی اولیه خود را از وجود مواد منفجره بیاطلاع نشان میدهد. طبق بررسیهای به عمل آمده، یکی از برادران فرزاد کمانگر به نام شیرزاد در سلیمانیه عراق فعالیت حزبی میکند و سابقه محکومیت به علت همکاری با گروهک تروریستی پ.ک.ک را دارد.
متهم دستگیر شده دیگر بهنام کاوه که بررسیهای بعدی نشان میدهد شناسنامه، کارت ملی و کارت شناسایی وی با نام پیمان کرم ویسی، جعلی است را با وساطت یک نفر افغانی، در قبال مبلغ 230 هزار تومان به دست آورده و 15 روز قبل از دستگیری، در خیابان آزادی بهطور اتفاقی با کمال آشنا شده است.
متعاقبا طبق تحقیقات به عمل آمده توسط وزارت اطلاعات مشخص میشود که گروهک پژاک از نیمه دوم سال 1384 اقدام به تشکیل کمیته ویژه اقدامات تروریستی و بمبگذاری در شاخه خود کرده و بر این اساس افرادی را از مناطق کردنشین برای انجام عملیات بمبگذاری جذب کرده و آموزش میدهد.
در اوایل سال 1385 نیز دو تن از عاملین انفجار مورخ 18/2/1385 در شهرستان کرمانشاه دستگیر شده بودند و در این راستا متهم فرهاد وکیلی و علی حیدریان با تهیه خانه تیمی برای فرزاد کمانگر و همدست دیگر وی و تهیه کارتهای جعلی، مقدمات اعمال تروریستی را فراهم میکردهاند. بر این اساس فرهاد وکیلی در تاریخ 22/6/1385 از طریق اعطای نیابت قضایی به شهرستان سنندج دستگیر میشود. از منزل وی ماهواره و یک برگه که محتویات آن به صورت رمز بوده، کشف میشود.
علی حیدریان نیز ارتباط با گروهک پژاک، اعزام برای دیدن دوره آموزش نظامی، تهیه خانه تیمی برای فرهاد وکیلی در تهران، ارتباط با فرزاد کمانگر در تهران و اقامت در محلی که آنها نیز ساکن بودهاند را پذیرفته است.
وی علت ارتباط خود با فرزاد کمانگر را انجام اقدام انفجاری در تهران اعلام میکند که قرار بوده به همراه فرزاد مواد منفجره را به صورت بمبی ساعتی با کنترل از راه دور به تهران منتقل و منفجر کنند.
فرهاد وکیلی نیز ارتباط با فرزاد کمانگر را میپذیرد و اقرار میکند که جدول رمز کشف شده از منزل خود را به همراه یک جلد کتاب، از طریق فردی به نام کمال و از طریق گروهک پژاک دریافت کرده است و به ارتباط با عوامل گروهک پژاک و جذب کمکهای مالی بهعنوان واسطه برای این گروهک اقرار میکند.
با توجه به محتویات پرونده متهمین همگی اعضای گروهک پژاک هستند و از سال 1377 با جذب نیرو و تبلیغات به سازماندهی تشکیلات گروهک مذکور در ایران پرداختهاند و در سال 1382 با تأسیس گروهک پژاک، در جهت براندازی جمهوری اسلامی ایران، فعالیتهای مسلحانه خود را آغاز کردهاند. از جمله اقدامات آنها، انفجار دو بمب در ساختمانهای فرمانداری و اداره بازرگانی کرمانشاه در تاریخ 19/2/1385 و انفجار خط لوله صادراتی ایران به ترکیه است. متهمان پرونده تحت فرماندهی فردی با نام مستعار کمال (اهل ترکیه) اقدامات بمبگذاری در ایران را بر عهده داشتهاند و بر این اساس اعضای گروهک به نامهای محمد (با نامهای مستعار زرتشت و بهمن) و علی حیدریان (با نامهای مستعار سوران و پیمان) به ایران وارد شده و از طریق فرزاد کمانگر برای آنها اوراق جعلی تهیه شده تا در تهران اقدام به بمبگذاری در اماکن کنند.
مواد منفجره مکشوفه از متهمان شامل 10 کیلوگرم حین دستگیری و 12 کیلوگرم به همراه 15 عدد چاشنی انفجاری و دو قبضه نارنجک جنگی از منزل فرهاد وکیلی بوده است. همچنین از منزل متهمان 57 گلوله آرپیجی و 600 فشنگ سلاح سبک، 700 جلد ترجمه فارسی کتاب عبدا... اوجالان رهبر پ.ک.ک، 300 نسخه پوستر رهبران گروهک و 300 جلد نشریه و کتب تبلیغاتی آنها کشف شده است.
در تاریخ 1/4/1386 پس از آخرین دفاع، نسبت به هر سه متهم به اتهام محاربه از طریق فعالیت مؤثر برای گروهکهای ضد نظام (مستند به مواد 186، 187 و 535 قانون مجازات اسلامی) و همچنین نگهداری و قاچاق اسلحه و مهمات (به استناد ماده 2 قانون تشدید مجازت مرتکبین قاچاق اسلحه و مهمات) کیفرخواست صادر میشود.
با ارجاع پرونده به شعبه 20 دادگاه انقلاب اسلامی تهران، متهمین وکیل معرفی میکنند. جلسه دادگاه در تاریخ 10/11/1386 با حضور متهمان، وکلای آنها و نماینده دادستان تشکیل میشود و پس از تفهیم اتهامات براساس مدارک موجود به متهمین و ارائه دفاعیات آنها و وکلایشان و همچنین تقدیم لوایح دفاعیه از سوی وکلا، دادگاه طی دادنامه صادره مورخ 1/13/1386 متهمان فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی و علی حیدریان را محارب تشخیص داده و به اعدام محکوم میکند. همچنین از فرهاد وکیلی و علی حیدریان به لحاظ نگهداری مواد منفجره به 10 سال حبس محکوم میکند. رأی فوق در تاریخ 6/12/1386 به وکلای محکومان و خود آنان ابلاغ شده است که اعتراض میکنند.
با ارائه لوایح تجدیدنظر خواهی توسط وکلای محکومان، پرونده به یکی از شعب دیوان عالی کشور ارجاع میشود و این شعبه طی دادنامه صادره مورخ 10/12/1387 رأی صادره را ابرام میکند.
گفته میشود این محکوم زمانی که به تهران آمده بود به جرم عضویت در گروهک تروریستی پژاک و مشارکت در چند عملیات بمبگذاری و خرابکارنه دستگیر شده است. وی در ابتدای بازداشت در بند ??? زندان اوین و بازداشتگاه اطلاعات سنندج و کرمانشاه تحت بازجویی قرار گرفت و در طول دوره ?? ماهه زندان، در اندرزگاههای اوین تهران، رجاییشهر کرج و سنندج نگهداری میشده است. نامههایی که این محکوم در طی دوران بازداشت خود به خارج از زندان فرستاده است، فرصت را برای عدهای از دوستان وی فراهم کردهاند تا چهره او را تطهیر کنند، بهگونهای که با قرار دادن تصویر وی در کنار چهره صمد بهرنگی، یکی از داستاننویسان دهه 40 که به وسیله مرگ مشکوکی در رودخانه ارس جان باخت، وی را در حد بهرنگی معرفی می کنند.
فرهاد وکیلی فرزند محمد سعید
این متهم که گفته میشود در یکی از ادارات دولتی کردستان مشغول بهکار بوده است، ارتباطهای سازمانی با گروهک پژاک داشته و نام وی بارها به عنوان عضو از شبکه تلویزیونی نوروز، وابسته به این گروه، منتشر شده است. با این وجود، فرهاد وکیلی با همراه علی حیدریان و فرزاد کمانگر در تهران دستگیر شد و پس از طی کردن روند پرونده، حکم اعدام درباره وی در زندان اوین به مرحله اجرا درآمد.
علی حیدریان فرزند احد
علی حیدریان در اول مهر ماه سال 1358 در سنندج به دنیا آمد. وی در اکثر طول عمر خود را در سنندج به سر میبرد. وی در تهران بازداشت میشود، به کرمانشاه منتقل شد و تحت بازجویی قرار میگیرد. در تیرماه سال 1386 به بازداشتگاه سنندج منتقل شد و تحقیقات درباره وی ادامه مییابد.
پس از گذشت دو ماه دادگاه استان کردستان، پرونده وی را دوباره به تهران ارجاع داد و نهایتا محکوم فوق در اوایل سال 87 به بند 5 زندان رجایی شهر کرج انتقال یافت. در شعبه 30 دادگاه انقلاب به علت عضویت در گروهک پژاک به اعدام محکوم و به همراه چند تن دیگر به زندان اوین در تهران منتقل شد.
شیرین علمهولی فرزند خدر
شیرین علم هولی متولد ???? و اهل روستای دیم قشلاق از توابع ماکو در استان آذربایجان غربی بود. وی در تاریخ ششم خرداد ???? توسط ضابطان دادگستری در تهران بازداشت و مدتی را در بازداشتگاه موقت گذراند. وی سپس به بند ??? زندان اوین و پس از پنجم ماه، به بند عمومی نسوان منتقل شد. این محکوم پس از طی گردشکار قانونی پرونده، بنا به تشخیص شعبه ?? دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی، به اتهام محاربه از طریق همکاری با «پژاک» با استناد به مواد ???، ??? و ??? (بند ?) قانون مجازات اسلامی به اعدام و در موردی دیگر به اتهام خروج غیرقانونی از مرز به استناد ماده ?? قانون گذرنامه به تحمل دو سال حبس تعزیری محکوم شد. این دادگاه در تاریخ ?? آذر ماه سال گذشته برگزار و حکم صادره در ?? دی ماه همان سال به وکیل وی ابلاغ شد.
وی مدتها در دوران بازداشت خود دست به اعتصاب غذا زد و باعث بهوجود آمدن حساسیتهای بینالمللی شد. در زمان بازداشتش نامههایی منتسب به وی، در برخی خبرگزاریهایی که توسط گروههای مخالف خارج از کشور اداره میشود، منتشر شد که با واقعیات بازداشت منطبق نبود. استفاده گروههای مخالف نظام از چنین افرادی، هر چند مسبوق به سوابق زیادی است، ولی موج آفرینی رسانهای در سطوح مختلف خارج از کشور برای این زندانی امنیتی، جای سئوال زیادی را در ذهن مخاطب باقی میگذارد.
در اخباری که توسط منابع خبری نزدیک به قوه قضاییه منتشر شده است، آمده در پرونده این محکوم، مواردی از اعتراف به بمبگذاری به چشم میخورد. سایتهای مختلف خبری با اعلام قسمتهایی از گردش کار پرونده وی نوشتهاند:
در تاریخ 6/3/1387 نامبرده پس از کارگذاشتن یک بمب زیر خودرویی در پارکینگ قرارگاه سپاه در غرب تهران و انفجار آن دستگیر شده است.
وی در بازجویی اولیه ضمن معرفی خود به نام جعلی فرشته امیری، اظهار میکند که برای انجام این کار فردی به نام فاروق مبلغ 500 هزار تومان پول به وی داده است و او نیز به علت نیاز مالی آن را پذیرفته است. وی همچنین مدعی شده که چون پدر و مادرش فوت کردهاند، 10 روز پیش از روستای محل زادگاهش به تهران آمده و از مردم در میدان آزادی تقاضای پول میکرده که با فاروق آشنا شده است.
از کیف متهمه حین دستگیری چند متر سیم برق، چهار عدد باتری بزرگ، یک اهممتر، چسب شیشهای پهن، ریموت کنترل انفجاری و وسایل دیگری کشف شده بود که حکایت از تهیه مقدمات برای بمبگذاری دیگری داشتند. او مدعی است که لوازم یاد شده را فاروق به وی داده و از دلیل آن ابراز بیاطلاعی میکند.
متعاقبا متهمه علیرغم انکارهای اولیه، نهایتا هویت واقعی خود را به نام شیرین علم هولی آتشگاه افشاء و اقرار میکند که عضو گروهک پژاک است.
متهمه همچنین اقرار میکند که از طرف گروهک یاد شده برای انجام دو مأموریت بمبگذاری به تهران اعزام شده است و او نهایتا با همکاری یکی دیگر از اعضای گروهک یاد شده، یکی از مقرهای نیروی هوایی سپاه را برای انجام عملیات تروریستی انتخاب کرده و بمبی را زیر خودرویی در پارکینگ محل مذکور کار گذاشته است.
متعاقبا گروهک پژاک نیز پس از وقوع انفجار یاد شده مسئولیت آن را بر عهده گرفته و در سایت اینترنتی خود متهمه را عضو این گروهک معرفی کرده است.
در تاریخ 7/6/1387 از متهمه آخرین دفاع اخذ شده و نامبرده بار دیگر اعلام میکند که اقدامات خود را براساس دستور گروهک پژاک انجام داده است.
متعاقبا در پی تکمیل تحقیقات برای متهمه طبق ماده 186 قانون مجازات اسلامی (ارتباط و همکاری با گروهک پژاک و عضویت در آن) و مواد 34 و 35 قانون گذرنامه (ورود و خروج غیرقانونی از مرز) کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 15 دادگاه انقلاب اسلامی تهران ارجاع میشود.
جلسه رسیدگی به اتهامات نامبرده با حضور وکیل و نماینده مدعیالعموم در شعبه مذکور برگزار و پس از آخرین دفاع، دادگاه با اعلام ختم رسیدگی طی دادنامه صادره مورخ 7/10/1388 متهمه را از باب محاربه به اعدام محکوم میکند. محکوم علیه با ابلاغ رأی به آن اعتراض میکند. رأی صادره طی دادنامه مورخ 25/11/1388 از سوی دادگاه تجدید نظر استان تهران تأیید گردیده است.
مهدی اسلامیان فرزند محمد
این محکوم بر خلاف محکومان گذشته، در ارتباط با بمبگذاری گروهکی موسوم به انجمن پادشاهی تحت تعقیب قرار گرفته است. از قرار معلوم، این انجمن با حمایتهای مالی و اطلاعاتی اشخاصی به نام جمشید و امید در خارج از کشور هدایت میشده و در بمبگذاریهای فراوانی دست داشتهاند. مهدی اسلامیان که گفته میشود تکنسین برق بوده یکی از متهمانی است که بهدلیل عضویت در این انجمن و بمبگذاری در شیراز که منجر به کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از هموطنان شد، دستگیر و به مجازات رسید.
محکوم یاد شده یکی از عوامل انفجار بمب در حسینیه سیدالشهدای شیراز است که پرونده نامبرده با درخواست دادستان محترم کل کشور بر احاله پرونده به تهران و پذیرش این درخواست، طی دادنامه شماره 99-4/3/1387 شعبه اول دیوان عالی کشور به دادسرای عمومی و انقلاب تهران احاله شده است.
متهمان اصلی این حادثه شامل محسن اسلامیان، روزبه یحییزاده و علی اصغر پشته هستند که نامبردگان قبلا محاکمه و با صدور حکم اعدام و اعطای نیابت به دادسرای شیراز، حکم درباره آن اجرا شد. همچنین یکی از دیگر عوامل اصلی این بمبگذاری به نام مجید راستگو نیز در ساعات اولیه دستگیری خودکشی کرده است.
مهدی اسلامیان فرزند محمد، برادر محسن اسلامیان است. وی در بازجویی اولیه اظهار داشته است: «روز حادثه محسن به من گفت امشب ساعت هشت بیا من موتور را میخواهم. ساعت هشت رفت و ساعت هشت و نیم برگشت. محسن سراسیمه بود. به من گفت: اگر چیزی به تو بگویم، جا نمیخوری. گفتم: نه. گفت: انفجار کار من و دوستانم بود.»
فردای آن شب محسن به شمال میرود و تلفنی از مهدی پول میخواهد، مهدی هم 200 هزار تومان تهیه و برای او ارسال میکند.
مهدی اسلامیان در بازجویی مورخ 6/3/1387 در توضیح اقدامات خود و محسن قبل از انفجار، اظهار داشته: «چهار روز قبل از انفجار، محسن وسایل آزمایشگاهی و مواد بمب را به منزل آورده بود، محسن دو جعبه سربسته بزرگ را درون ماشین گذاشت و با بیل و کلنگ رفت. شب انفجار که به منزل آمد، من از رنگ و روی محسن و حال پریشانش به او مشکوک شدم و بعد از یکی دو ساعت خودش گفت که انفجار در حسینیه کار وی و دوستانش بوده است.»
مهدی درخصوص اقداماتی که برای کمک به فرار محسن انجام داده است، میگوید: «قرار شد صبح من به کیش بروم تا اگر بتوانم برای محسن قایق پیدا کنم.» محسن تلفنی از مهدی خواسته که به زمین کشاورزی عمویش برود و بقیه وسایل را از آنجا دور کند، اما او چنین کاری را انجام نمیدهد.
محسن بعد از انفجار شیراز به مهدی میگوید که دو سری عملیات دیگر هم در راه دارند، براساس محتویات پرونده مهدی تلاش میکند تا محسن را از کشور خارج کند.
حسب اظهارات مهدی، وی حین دستگیری قصد داشته سیانوری را که محسن به او داده و در زیر پیراهنش جاسازی کرده بود، بخورد که موفق نمیشود.
بازپرس برای مهدی اسلامیان به اتهام اقدام علیه امنیت کشور از طریق مشارکت در بمبگذاری، قرار بازداشت موقت صادر کرده و در تاریخ 6/4/1387 آخرین دفاع متهم اخذ شده است.
با صدور کیفرخواست، پرونده به شعبه پانزدهم دادگاه انقلاب اسلامی ارجاع میشود و متهم با وکیل خود در جلسه مورخ 4/9/1388 حضور یافته است.
نهایتا دادگاه با اعلام ختم رسیدگی طی دادنامه صادره مورخ 16/9/1388 نامبرده به مجازات اعدام از باب محاربه محکوم میکند. رأی فوق که مورد اعتراض محکوم علیه قرار گرفته، طی دادنامه صادره مورخ 4/13/1388 صادره از سوی دادگاه تجدید نظر استان تهران تأیید شده است.
با توجه به محتویات پرونده متهمین همگی اعضای گروهک پژاک هستند و از سال 1377 با جذب نیرو و تبلیغات به سازماندهی تشکیلات گروهک مذکور در ایران پرداختهاند و در سال 1382 با تأسیس گروهک پژاک، در جهت براندازی جمهوری اسلامی ایران، فعالیتهای مسلحانه خود را آغاز کردهاند.
منبع هفته نامهی پنجره